۱۳۸۹ شهریور ۲۵, پنجشنبه

بی درد

یا حیاتی
ما هنوز شهادتی بی درد می طلبیم، غافل كه شهادت را جز به اهل درد نمی دهند...
ما كه ماندیم، رفتیم، و آنانكه رفتند، ماندند...
پس از آنها، من نه از رفتن، كه از ماندن می ترسم، می ترسم كه مرده بمانم، مرده بمیرم....
شهادت داستان ماندگاریِ آنانی است که دانستند دنیا جای ماندن نیست...
زنهار! هر كه شهید نشود، لاجرم خواهد مرد ..............

یا محیی
مگر مردگان هم شهيد ميشوند که ما شهيد شويم!؟ شهادت، تنها براي زنده هاست..


فرازهایی از کتاب ((شاهد بياورم..؟))
 به نقل از +
شهادت را نه در جنگ، در مبارزه می دهند...

جز او، از هر چه ترسيدي، شهادت را از تو خواهد ربود ...

اگر شهادت حيات حقيقي است ، نمى دانم از چه خضر آب حيات را مي جست ؟

خدايي که حي است ، شهيد است .. هر که شهيد است ، حي...

جمع جسم هاشان تشييع شد ، ما اسم هامان...خودمان...

آنچه ما در اوج دانستنمان مي دانيم ،شهيد در حضيض لذتش مي بيند...

ما ميگوييم:من...شهيد ميگويد:او...ما ميگوييم:او...شهيد ميگويد:تو...ما ميگوييم:تو...شهيد ميگويد: من... ما هميشه عقب تريم ...

اگر کسي نسيم ساکن ديده است، شهيد عافيت طلب نيز خواهد ديد...سکون، مرگ نسيم است...

شهادت را نه در جنگ، در مبارزه من دهند...

به ما گفتند: بمانيد! نگفتند: در گل بمانيد...

ما که مانديم، رفتيم، و آنانکه رفتند، ماندند...

شهادت يعني ماندن براى نماندن و نماندن براى ماندن ؛ شهادت يعني ماندن...

پس از آنها، من نه از رفتن، که از ماندن مي ترسم؛ مي ترسم که مرده بمانم، مرده بميرم ...

مي گويند:جايشان خالي است. غافل که در نظام تکوين، هيچ جايي خالي نيست ...

سزاي آنانکه جان دادن را نگرفتند، جان کندن است ...

جمعى جان دادند و جان گرفتند، ما جانمان را گرفتيم و جانمان ندادند...

گروهي مرگ را در آغوش گرفتند و شهيد شدند، و ما را مرگ در بر گرفت و مرديم

باورتان اگر نيست که ميشود زنده بود و نبود مرا ببينيد! و اگر زنده نبود و بود شهدا را ...

ميثاق شهادت وثيق تر از زندگي است...چه ميتوان زنده بود و زنده نماند يا حتي زنده بود و زنده نبود؛ ولي هرکه شهيد بود، شهيد خواهد ماند...

آنانکه يک عمر مرده اند،يک لحظه هم شهيد نخواهند شد ...

عجيب آنکه اسرار را به رازآميزترين واقعه فاش ميکنند...

شهادت راز هستي است، و تا چشم ها کم سوست، همواره راز خواهد ماند...

مردن را هراسي نيست؛ بيم من ، چگونه مردن است...

بدترين مرگ، نمردن است، و برترين مردن، به شهادت رسيدن...

زيباترين مرگ ها يا شيرين ترين ولادت ها شهادت است ...

دل هامان همه ابري بود، جايي باران زد و جايي رعد و برق...جمع پرواز کردند و جمع پروا، ز پرواز...

اصحاب رنگ ونقش بر آنند رنگ سرخ بر سياه جلوه اي خاص دارد؛ خون زينت اهل شب است. سياه، سرخ، سفيد، ترکيب رويايي ماست...

زندگي از شهادت آغاز ميشود...از حضور

5 همراه:

محمد مهدی گفت...

سلام
ممنون از محبتتون
به لطف خدا خوبم شما چطورین؟
خیلی از این جملات خوشم اومد. عالی بود. راستی از کیه؟ خودتون یا کس دیگه؟
اگه از فرد خاصیه نویسنده یش را برام بنویسید.
کم حضورین؟ خدا کنه مشگلی نباشه؟ باور کنید در نبودتون دلتنگ می شم.
موفق و شاد باشید.

ایلیا گفت...

سلام
وبلاگ زیر برات خیلی آشناست نمیدونم بچه ها خبرت کردند یا نه اسم کلاسشون روشه
http://qafeleyehosn.blogfa.com/
بی خبرمون نذار
یا علی

ایلیا گفت...

سلام
وبلاگ زیر برات خیلی آشناست نمیدونم بچه ها خبرت کردند یا نه اسم کلاسشون روشه
http://qafeleyehosn.blogfa.com/
بی خبرمون نذار
یا علی

محمد مهدی گفت...

سلام
به قصد احوالپرسی و سراغ از حال و احوالتون اومدم.
خیلی کم پیدایین و دلتنگتون شدیم.
خدا کنه خوب و خوش و سر حال باشین و خانواده و همسر هم در سلامتی و شادابی

ناشناس گفت...

سلام دوست عزیز
حالت چطوره؟
وبلاگ بچه های ساحل رو دیدی؟
این آدرسشه
http://bahaneyesahel.persianblog.ir/