۱۳۸۸ مرداد ۱۰, شنبه

یا ربیع الانام


یا رفیق من لا رفیق له

تا بهار دلنشين آمده سوي چمن


اي بهار آرزو بر سرم سايه فكن


چون نسيم نوبهار بر آشيانم كن گذر


تا كه گلبارن شود كلبه ويران من


تا بهار زندگي، آمد بيا آرام جان


تا نسيم از سوي گل بيا دامن كشان


چون سپندم بر سر آتش، نشان بنشين دمي


چون سرشكم در كنار، بنشين، نشان سوز نهان


باز آ ببين در حيرتم بشكن سكوت خلوتم


چون لاله تنها ببين بر چهره داغ حسرتم


اي روي تو آيينه‌ام عشقت غم ديرينه‌ام


بازآ چو گل در اين بهار سر را بنه بر سينه‌ام

1 همراه:

نسیم... گفت...

دزد که می گن منم