یا مطلوب
با تو حکایتی دگر این دل ما بسر کند
شب سیاه قصه را هوای تو سحر کند
باور ما نمی شود...در سر ما نمی رود
از گذر سینه ما یار دگر گذر کند
شکوه بسی شنیده ام از دل درد کشیده ام
کور شوم جز تو مگر زمزمه ایی دگر کنم
مقصد و مقصودم تویی
عشقم و معبودم تویی ...
با تو حکایتی دگر این دل ما بسر کند
شب سیاه قصه را هوای تو سحر کند
باور ما نمی شود...در سر ما نمی رود
از گذر سینه ما یار دگر گذر کند
شکوه بسی شنیده ام از دل درد کشیده ام
کور شوم جز تو مگر زمزمه ایی دگر کنم
مقصد و مقصودم تویی
عشقم و معبودم تویی ...
0 همراه:
ارسال یک نظر