یا دلیل المتحیرین
"من " چندتام؟
کلّا "من" چند تاست؟
خدا "منـ"و بُکُشه.....
ز گریه مردم چشمم نشسته در خون است
ببین که در طلبت حال مردمان چون است
به یاد لعل تو و چشم مست میگونت
ز جام غم می لعلی که میخورم خون است
ز مشرق سر کو آفتاب طلعت تو
اگر طلوع کند طالعم همایون است
حکایت لب شیرین کلام فرهاد است
شکنج طره لیلی مقام مجنون است
دلم بجو که قدت همچو سرو دلجوی است
سخن بگو که کلامت لطیف و موزون است
ز دور باده به جان راحتی رسان ساقی
که رنج خاطرم از جور دور گردون است
از آن دمی که ز چشمم برفت رود عزیز
کنار دامن من همچو رود جیحون است
چگونه شاد شود اندرون غمگینم
به اختیار که از اختیار بیرون است
ز بیخودی طلب یار میکند حافظ
چو مفلسی که طلبکار گنج قارون است
3 همراه:
سلام
سال نو مبارک
استادی داشتیم که در طول دوران تحصیل ، ندیدم از کلمه ی « من » استفاده کنه ! حتی در مورد چیزهایی که ظاهرا بر اونها تملک داشت ! مثلا می گفت اولاد ما خانه ی ماو ....! شاید اگر منعش نمی کردی دوست داشت بگه اولاد او ... خانه ی او ...!
امثال این استاد بزرگوار ، اگر دنیا را هم از دست بدن کک شون نمی گزه چون باور دارند که همه چیز در نزد اونها به عاریت گذاشته شده و مالک اصلی کس دیگری ست .
ممنون از شعر زیبای حافظ
یا حی
سلااااااااااااااااام
خیلی سوزوندی
...
من فکر کنم باید منم میرفتم خارج از کشور چون حال شماها که اونجایین رو دارم... اما شاید از قضا جستم!!!
با این حال قسمت و سهمیه ی دلتنگیم سر جاش موند!!
ض
سلام
چند بار خواهش کردیمکمتر قالب عوض کن، گفتید دارم تمرین یادگیری می کنید. گفتیم موفق باشید
اما تو رو خدا این توری های اطراف زندان با این نوشته های قاطی ده و نامعلوم را عوض کن
البته فضولیه خوددانی
ارادت داریم همیشه
ارسال یک نظر