۱۳۸۸ خرداد ۷, پنجشنبه

وصاياى حضرت فاطمه زهرا سلام الله



در
چند حديث از طريق شيعه و اهل سنت آمده که اسماء گويد، فاطمه در هنگام وفات
خود به من فرمود: مادر جان! من از اين وضعى که درباره حمل جنازه زنها
مرسوم است‏شرم مى‏کنم و خوش ندارم که جنازه زنان را روى تخته‏اى مى‏گذارند
و پارچه‏اى روى آن مى‏اندازند و پستى و بلنديهاى بدن او براى بيننده آشکار
است.

اسماء
گويد: بدو عرض کردم: من چيزى را که در حبشه ديده‏ام هم اکنون ترتيب داده
نزد شما مى‏آورم و نشانت مى‏دهم، سپس چند عدد چوب تر و تختى را آورد و آن
چوبها را خم کرده دو طرف آن را بر کنار تخت‏بست و چادرى روى آن کشيد،
فاطمه (ع) که آن را ديد خوشحال شد و تبسم کردو فرمود : «اصنعى لى مثله استرينى سترک الله من النار»
، اسماء گويد: من از روزى که
رسول خدا (ص) از دنيا رفته بود تا به آن روز تبسم بر لبان دختر پيغمبر
نديده بودم.

و اما آنچه به على (ع) وصيت کرد :

فاطمه(س) به على (ع)فرمود هم اكنون خواب مختصرى مرا فرا گرفت و رسول خدا (ص) را
ديدم كه به من فرمود: امشب نزد ما خواهى بود و من مى‏دانم كه او راست گفته
و امروز روز آخر عمر من است.
و در روايتى است كه پس از آن به على (ع) گفت: چيزهايى در دل دارم كه مى‏خواهم آنها را به تو وصيت كنم! على (ع) فرمود: اى دختر رسول خدا هر چه مى‏خواهى بگو!





در اين وقت على (ع) کسانى را که در اتاق بودند بيرون کرد و نزديک سر فاطمه (ع) نشست، آن گاه فاطمه به سخن آمده گفت:اى پسر عمو هيچ گاه مرا دروغگو و خيانتکار نديدى، و از وقتى با تو معاشرت داشته‏ام نافرمانى تو را نکرده‏ام! 

على (ع) در پاسخ او فرمود:
«معاذ
الله انت اعلم بالله و ابر و اتقى و اکرم و اشد خوفا من الله من ان اوبخک
بمخالفتى، قد عز على مفارقتک و تفقدک الا انه امر لا بد منه...»

به خدا مصيبت رحلت رسول خدا (ص) را براى من تجديد کردى و مرگ و فقدان تو بر من بسيار بزرگ است.
«فانا لله و انا اليه راجعون‏» ! آه! که چه مصيبت دردناک و جانسوز و غم انگيزى است! مصيبتى که به خدا سوگند جبران پذير نخواهد بود!

دنباله
حديث اين گونه است که در اينجا هر دو گريان شده و لختى گريستند آن گاه على
(ع) سر فاطمه را برداشته به سينه چسبانيد و بدو فرمود: هر وصيتى دارى بنما
که من آن را انجام خواهم داد.


فاطمه
عرض کرد: خدايت پاداش نيک دهد اى پسر عموى رسول خدا، نخستين وصيت من آن
است که پس از من «امامه‏» دختر خواهرم را به ازدواج خويش در آورى چون او
نسبت‏به فرزندان من همانند خودم مهربان است، و مردان نيز ناچارند همسرى از
زنان داشته باشند.


و
از جمله عرض کرد: وصيت ديگر من آن است که احدى از اين مردم که به من ستم
کرده و حق مرا گرفتند در تشييع جنازه من و ديگر مراسم آن حاضر نشوند زيرا
اينان دشمن من و دشمن رسول خدا هستند، و مبادا بگذارى يکى از آنها و يا
پيروان آنها بر جنازه‏ام نماز بگذارند...
مرا شب هنگام در آن وقتى که ديده‏ها همگى خواب رفته‏اند دفن کن

و
در نقلى هم آمده که فاطمه (ع) وصاياى خود را در رقعه‏اى نوشته و زير سرش
نهاده بود و چون از دنيا رفت، على (ع) آن رقعه را بيرون آورد و جملات زير
را در آن مشاهده کرد:


«بسم
الله الرحمن الرحيم، هذا ما اوصت‏به فاطمة بنت رسول الله، اوصت و هى تشهد
ان لا اله الا الله، و ان محمدا عبده و رسوله، و ان الجنة حق و النار حق،
و ان الساعة آتية لا ريب فيها، و ان الله يبعث من فى القبور.


«يا
على انا فاطمة بنت محمد زوجنى الله منک لاکون لک فى الدنيا و الآخرة، انت
اولى بى من غيرى، حنطنى و غسلنى و کفنى بالليل، و صل على و ادفنى بالليل و
لا تعلم احدا، و استودعک الله و اقرء على ولدى السلام الى يوم القيامة‏» .

در نقلى که از مجالس مفيد و
امالى شيخ رحمة الله عليهما آمده در حديثى از امام حسين روايت‏شده چنين
است که چون فاطمه دختر رسول خدا (ص) بيمار شد به على وصيت کرد که وضع حال
او را پنهان دارد، و حتى از بيمارى او کسى را با خبر نکند، و على (ع) نيز
اين کار را کرد، و خودش شخصا پرستارى فاطمه (ع) را به عهده گرفت، و احيانا
اسماء بنت عميس نيز او را کمک مى‏داد، آن هم به طور پنهانى، و چون هنگام
وفات و رحلت او شد به على (ع) وصيت کرد کارهاى پس از مرگ او را خود انجام
دهد، و شبانه او را دفن کند و جاى قبر او را نيز پنهان و مخفى کند که اثرى
از قبر او معلوم نباشد .


و
از کتاب دلايل طبرى از امام باقر (ع) نقل شده که فرمود: فاطمه وصيت کرد از
مال خودش به زنان پيغمبر و زنان بنى‏هاشم، به هر کدام دوازده وقيه بدهند،
و به «امامه‏» دختر ابى العاص (خواهر زاده فاطمه (ع) نيز همين مقدار
بدهند.

و
در حديث ديگرى که از زيد بن على (ع) روايت کرده فرمود: فاطمه (ع) مال خود
را بر بنى‏هاشم و فرزندان عبد المطلب بخشيد و على (ع) اين کار را کرد و به
ديگران نيز داد .


و
بر طبق روايت کشف الغمه از امام باقر (ع) فاطمه وصيت فرمود: حوائط هفت
گانه در دست على (ع) باشد، و پس از او به حسن (ع) و پس از او به حسين (ع)
برسد، و پس از درگذشت وى در دست‏بزرگترين فرزندان او قرار گيرد، و متن اين
وصيت‏نامه به خط امير المؤمنين (ع) نوشته شده بود و مقداد بن اسود و زبير
بن عوام آن را گواهى کرده بودند.


نگارنده
گويد: «حوائط‏» جمع حائط و به معناى باغ و يا بستانى است که اطراف آن را
ديوار کشيده باشند، و بر طبق روايات «حوائط‏» فاطمه (ع) عبارت از هفت‏باغ
بوده به نامهاى «مبيت، عواف، دلال، حسنى، برقه، صافيه، مشربه‏» که اينها
غير از فدک بوده و پيغمبر اکرم آنها را براى فاطمه (ع) وقف کرد و
برخى گفته‏اند:اين
باغهاى هفتگانه همان صدقاتى است که عمر در زمان خلافت‏خود به على (ع)
واگذار کرد، و ابوبکر اينها را نيز مانند فدک از فاطمه اطهر گرفت.


در برخى از نقلها نيز آمده که فاطمه (س) از جمله وصيتهايى که به على (ع) کرد اين بود:


«يا
ابن عم انى اجد الموت الذى لابد و لا محيص عنه، و انا اعلم انک بعدى لا
تصبر على قلة التزويج فان انت تزوجت امراة اجعل لها يوما و ليلة، و اجعل
لاولادى يوما و ليلة، يا ابا الحسن و لا تصح فى وجوههما فيصبحان يتيمين
غريبين منکسرين فانهما بالامس فقدا جدهما و اليوم يفقدان امهما، فالويل
لامة تقتلهما و تبغضهما

ابکنى
ان بکيت‏يا خير هاد و اسبل الدمع فهو يوم الفراق يا قرين البتول اوصيک با
لنسل فقد اصبحا حليف اشتياق ابکنى و ابک لليتامى و لا تنس قتيل العدى بطف
العراق فارقوا فاصبحوا يتامى حيارى فاخلفوا الله فهو يوم الفراق

 ضمنا
در پاره‏اى از روايات آمده که فاطمه (ع) پيش از آنکه از دنيا برود غسل کرد
و جامه نو خود را پوشيد و به سلمى، همسر ابى رافع، فرمود: من غسل کرده‏ام
کسى بدن مرا برهنه نکند  .

(ولى
براى توضيح بايد بدانيد که منظور از اين روايات - چنانکه مرحوم مجلسى و
ديگران گفته‏اند - نه آن است که مرا بدون غسل دفن کنيد)

زندگانى حضرت فاطمه زهرا سلام‏الله‏عليها ص 220  نویسنده:رسولى محلاتى



0 همراه: