۱۳۸۸ خرداد ۱۷, یکشنبه

سوره تكوير مكى است

بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

((تكوير)) كه مصدر فعل ((كورت )) است به معناى پيچيدن چيزى ، و به
شكل مدور در آوردن آن است ، نظير پيچيدن عمامه بر سر

((انكدار)) به معناى سقوط است ، و انكدار مرغ از هوا، به معناى آمدنش به طرف
زمين است

((الجِْبَالُ سيرَت)) كوهها به راه مى افتند

((عشار)) جمع عشراء است به معناى ماده شتر حامله اى است كه ده ماه از حملش گذشته باشد، و همچنان عشرائش
مى نامند تا وقتى كه بچه اش را بزايد، و چه بسا كه بعد از زائيدن هم آن را عشراء
بخوانند، چون چنين شترى از نفيس ترين اموال عرب به شمار مى رود، و معناى
تعطيل شدن عشراء اين است كه در آن روز عرب چنين
مال نفيسى را رها مى كند، و هيچ چوپان و دشتبانى كه آن را حفظ كند بر آن نمى گمارد

((وحش)) به معناى حيوانى است كه هرگز با انسانها انس
نمى گيرد

چه بسا بتوان از آيه سوره انعام آنجا كه مى فرمايد:  ((و ما من
دابه فى الارض و لا طائر يطير بجناحيه الا امم امثالكم ما فرطنا فى الكتاب من شى ء
ثم الى ربهم يحشرون ))
، پاره اى رمزها كه فى الجمله وضع
را روشن كند استفاده نمود، و آن رموز بر اهل دقت و تدبر پوشيده نيست . و چه بسا
بعضى گفته باشند كه : محشور شدن وحشى ها مربوط به روز قيامت نيست ، بلكه از
نشانه هاى قبل از قيامت است ، و منظور از آن اين است كه
قبل از قيامت (در اثر زلزله هاى پى در پى ) همه وحشى ها از بيشه خود بيرون بجهند.

((تسجير)) و افروختن درياها، به دو معنا تفسير شده ، يكى افروختن دريايى از آتش و دوم
پر شدن درياها از آتش

((مووده )) به معناى آن دخترى است كه زنده زنده در گور شده

((وَ إِذَا الصحُف نُشِرَت)) روزى كه نامه هاى اعمال براى حساب باز مى شود

((كشط)) به معناى قلع و كندن چيزى است كه سخت به چيز
ديگر چسبيده ، و قهرا كندنش نيز به شدت انجام مى شود.
و كشط آسمان قهرا با آيه ((و
السموات مطويات بيمينه ))، و آيه ((و يوم تشقق السماء بالغمام و
نزل الملئكه تنزيلا)) و ساير آيات مربوطه به اين معنا منطبق مى شود.؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

((تسعير)) كه فعل ((سعرت )) مشتق از آن است به معناى شعله ور ساختن آتش
است ، بطورى كه زبانه بكشد.

((ازلاف )) كه فعل مجهول ((ازلفت )) از آن گرفته شده ، به معناى نزديك
آوردن است

((خنس )) جمع خانس است و مصدر آن
((خنوس )) است ، كه به معناى گرفتگى و تاخر و استتار مى آيد

((جوارى)) جمع
جاريه است ، و مصدر جرى به معناى سير سريع است ، كه معنايى است استعاره از جريان
آب

((كنس)) جمع كانس است ، و مصدر كنوس به معناى
داخل شدن وحشى هايى از قبيل آهو و طيور به درون لانه اش است ، لانه اى كه براى خود
اتخاذ كرده و در آن جايگزين شده

اين
احتمال هست كه منظور از ((خنس و جوار كنس )) ستارگان است، زيرا اينها در حركتشان بر حسب آنچه ما
مى بينيم استقامت و رجعت و اقامت دارند، استقامت دارند براى اينكه حركتشان از نظر زمان
شبيه هم است ،
و رجعت دارند چون انقباض و تاخر و خنوس زمانى دارند، و اقامت دارند، چون در حركت
استقامتى و رجعتى خود زمانى توقف دارند، گويى آهوى وحشى اند كه زمانى در آشيانه
خود اقامت مى كند.

((عسعسه )) هم به رو آوردن شب اطلاق مى شود، و هم به رفتن آن

اگر
صبح را داراى تنفس خوانده، به اين مناسبت
بوده كه صبح نور خود را در افق مى گستراند، و ظلمت را كه افق را فرا گرفته بود از
بين مى برد، و اين نوعى استعاره است كه صبح ،
بعد از آنكه ظلمت شب را شكافته و طلوع كرده به كسى تشبيه كرده كه بعد از
اعمال دشوارى كه انجام داده و لحظه فراغتى يافته تا استراحت كند نفسى عميق مى كشد،
روشنى افق هم تنفسى است از صبح .


((رسول))
مراد از
رسول جبرئيل است ،
او را نزد خداى صاحب عرش ، مكين
خواند، يعنى داراى مقام و منزلت است

((مطاع ثم )) اش خوانده ، كه دلالت
دارد بر اينكه جبرئيل در آنجا يعنى نزد خدا دستور دهنده اى است ، كه زير دستانش ‍
دستوراتش را بكار مى بندند،

اينكه از رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) به عبارت ((صاحبكم - همنشين
شما)) تعبير كرده ، خواسته است تهمت كفار که وی را
مجنون مى خوانده اند
تكذيب كند ، پس اين جمله اشاره دارد به
اينكه او از اول عمرش تاكنون با شما معاشرت داشته و او را داراى كمالى از
عقل و صدقى در قول يافته ايد

((وَ لَقَدْ رَءَاهُ بِالاُفُقِ المُْبِينِ)) فاعل در جمله ((راه )) به كلمه ((صاحب )) و ((ه )) به جبرئيل برمى گردد

((ضنين )) صفت مشبهه از ماده ((ضن )) است ، كه به معناى
بخل است

فَأَيْنَ تذهَبُونَ إِنْ هُوَ إِلا ذِكْرٌ لِّلْعَلَمِينَ لِمَن شاءَ مِنكُمْ أَن يَستَقِيمَ

وَ مَا تَشاءُونَ إِلا أَن يَشاءَ اللَّهُ رَب الْعَلَمِينَ


از على (عليه السلام ) روايت شده كه در معناى ((و
الليل اذا عسعس )) فرموده : يعنى وقتى با تاريكى خود مى رود.

در خصال از امام صادق (عليه السلام ) روايت شده كه فرمود: هر كس ‍ در هر روز از (ماه )
شعبان هفتاد بار بگويد: ((استغفر اللّه لذى لا اله الا هو الرحمن الرحيم الحى القيوم و
اتوب اليه )) خداى تعالى نامش را در افق مبين مى نويسد، مى گويد: پرسيدم : افق مبين
چيست ؟ فرمود جايگاهى است در جلو عرش كه در آنها نهرهايى است فراگير، و در آن جام
هايى است به عدد ستارگان .

0 همراه: