اگر کسی مطلبی داره ممنون می شم راهنمایی کنه!!!
اما چند مطلب از معراج السعادة تاليف ملا احمد نراقى (قدس سره)
و از جمله دروغها، خلف وعده نمودن است، و آن نيز حرام است.و وفاى به شرط ووعده، واجب و لازم است.
حضرت پيغمبر - صلى الله عليه و آله - فرمود كه: «هر كه ايمان به خدا و روز جزادارد بايد چون وعده نمايد، به آن وعده وفا كند»
و از جمله دروغهايى كه اكثر
مردمان به آن مبتلا هستند و بدترين انواع دروغهاست،دروغ گفتن با خداست، كه آدمى مطلبى در نماز به خدا، يا مناجات به
پروردگار عرضكند و از آن، در خدمت آن جناب خبر دهد و آن خلاف واقع باشد.مثل اينكه: چونداخل نماز شود بگويد:
«انى وجهت وجهى للذى فطر السموات و الارض»
يعنى: «متوجه ساختم روى دلخود را به خداوندى كه آسمانها و زمين را آفريد» . (23)
و در آن وقت دل او از اين مطلببىخبر باشد.و در كوچه و بازار و حجره و دكان به صد هزار فكر بيهوده مشغول باشد،زيرا در آن
وقت آنچه عرض كرده دروغگو است.و در خدمت پروردگار و حضورملائكه «كبار» (24) به چنين دروغى اقدام نموده.
و همچنين چون مىگويد: «اياك نعبد و اياك نستعين»
وقتى راست است كه: دنيا وآخرت در نظر او بىاعتبار، و ذرهاى از دين خود را در مقابل همه دنيا ندهد، چون اگرچنين باشد
دنياپرستخواهد بود.و بايد اميد يارى و چشم مددكارى از احدى به جزذات پاك بارى نداشته باشد و الا در عرض اين مطلب،
كاذب خواهد بود.و چهزشتبنده و قبيح شخصى باشد كه در حضور پروردگار خود ايستاده باشد و بهدروغگويى مشغول باشد، و
بداند كه: او كذب او را مىداند.زهى بىشرمى و قباحت وبىحيائى و بى «آزرمى» .
و اما كذب در كردار و اعمال آن است كه: در ظاهر اعمالى از او سرزند كه دلالتكند بر خوبى در باطن او، و باطن او از آن بىخبر
بوده باشد، يعنى: باطن او موافق ظاهرنباشد.و صدق در آن، اين است كه: باطن و ظاهر يكسان و مطابق بود.يا باطن از ظاهربهتر
و آراستهتر باشد.و اين مرتبه از صدق، اشرف و افضل از صدق در گفتار است.
اما كذب در اخلاق و مقامات دين، آن است كه: ادعاى صفاتى چند كند، چون: خوف از خدا و رجا و صبر و شكر و تسليم و رضا و
معرفت و زهد و امثال اينها، و اسمآنها را بر خود ببندد و از حقيقت و آثار آنها بىخبر باشد.و در او از لوازم آنها اثرىنباشد.
سيد رسل - صلى الله عليه و آله - فرمود: «من صمت نجى» .يعنى: «هركه خاموشى را شعار خود ساخت نجات يافت» . (66)
و فرمود: «هر كه ايمان آورد به خدا و رسول، بايد هر سخنى كه مىگويد خير باشد ياخاموش نشيند» .
و بعضى از اصحاب حضرت رسول - صلى الله عليه و آله - سنگريزه به دهان خودمىگذاردند، تا بىاختيار سخن نگويند.چون اراده
تكلم به سخنى كه از براى خدا بودمىكردند آن را از دهان خود بيرون مىآوردند.و بسيارى از اصحاب آن جناب چوننفس
مىكشيدند نفس كشيدن ايشان چون نفس كشيدن غريق بود.و سخن گفتن ايشانشبيه به سخن گفتن مريض بود.اين است و جز
اين نيست كه: سبب هلاكتخلق، و نجات ايشان، تكلم و خاموشى است.پس خوشا به حال كسى كه عيب كلام را بشناسد وفوايد
خاموشى را بداند.به درستى كه: خاموشى از اخلاق انبيا، و شعار اصفيا است. (81)
از آن حضرت مروى است كه: «خاموشى، درى است از درهاى حكمت.پس هر كهدهان خود را بست، در حكمتبر او گشوده
مىشود» . (82)
اين دهان بستى دهانى باز شد
گو خورنده لقمههاى راز شد
0 همراه:
ارسال یک نظر